شنیدم یاوه گویی هرزه پویی


گدایی، سفله ای، بی آبرویی

چو اشعار حجابم را شنیده


حجاب شرم و عفت را دریده

زبان بگشا ده بر دشنام بنده


به زشتی یاد کرده نام بنده

ولی من هیچ بد از وی نگویم


به جز راه ادب راهی نپویم

مرا از فحش دادن عار باشد


که فحش آیین سردم دار باشد

گذارم امر را در پای تحقیق


سپس خواهم ز اهل فکر تصدیق

« سخن را روی با صاحبدلان است »


نه با هر بیدل بیخانمان است

به قول تو زنی کاندر برم بود


منش نشناختم کو خواهرم بود

گرفتم قول تو عین صواب است


نه این هم با ز تقصیر حجاب است؟

نباید منع کرد این عادت بد


که کس نا دیده بر خواهر بچسبد؟

نه خود این نیز هم عیب حجابست


که خواهر از برادر کامیابست؟

تمام این مفاسد از حجابست


حجابست آنکه ایران زو خرابست

تو را هم شد حجاب اسباب این ظن


که خواندی مادرت را خواهر من !

اگر آن زن به سر معجر نمیزد


یقین این شبهه از تو سر نمیزد

نفهمیده نمی گفتی و اکنون


نمی افتاد راز از پرده بیرون

نیاندیشیدی ای بیچاره خر


که خواهر ساز ناید با برادر

حجاب دست و صورت هم یقین است


که ضد نص قرآن مبین است

***********


***********